شهید حیدرعلی قره باغی

نام پدر: محمدحسن
محل و تاریخ ولادت:روستای قره باغ     1332/3/10
محل و تاریخ شهادت: شلمچه   1365/10/3
محل دفن : روستاي قره باغ

... و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
 آنان که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد خداي خود روزي می خورند .
خدایا ! تو که درخت فضل را رویاندي ، به میوه بنشان . تو که کرم را بنا نهادي به اتمام رسان . تو که دانۀ لطف کاشته اي آبیاري کن . درون تیره اي دارم ز خاطرهاي نفسانی به سینه مطلعی از روزن نور ضیاء بگشا
پروردگارا ! شهادت را نصیبم کن چون مرگ با عزت را بر زندگی با عظمت ترجیح می دهم . از آفتاب تو به سایۀ تو پناه آورده ام . من بال طمع ، متواضعانه به پاي احسان تو پهن کرده ام و جانم در اشتیاق روي تو می سوزد و کبوتر دلم به یاد گردشبه دور بارگاه تو می تپد .
عاشقان را بر سر خود حکم نیست هر چه فرمان تو باشد آن کنند پروردگارا ! این قدر به جبهه می روم و در عملیات ها شرکت می کنم تا شهادت را نصیبم کنی . حدود 13 ماه تمام است که از جنگ می گذرد و نداي امام از جماران بلند است . باید لبیک گفت به این ندا . می روم و آگاهانه راهم را انتخاب کرده ام . دست از زندگی ، از زن و بچه ، از پدر و مادر ، حتی از جانم کشیده ام . همه و همه فداي اسلام .
اي کاش به جاي یک جان صد جان می داشتم و در این راه فدا می شدم . هر چند کوچکتر از آنم براي شما مطلبی داشته باشم اما بنا به وظیفه از شما التماس دعا دارم . در همه حال خدا را نظاره گر بر اعمال خود ببینید . در واجبات سستی از خود نشان ندهید . تا حد مقدور مستحبات را به جاي آورید . از مکروهات بپرهیزید . به نماز اول وقت اهمیت زیاد بدهید . در نماز جماعت بیشتر شرکت کنید.
خود را در صحنۀ انقلاب قرار دهید تا از وجود شما ضد انقلاب به وحشت بیفتد . به فرامین امام خوب عمل کنید . با حضور خود در جبهه ها ، صحنۀ جنگ را گرم نگهدارید .
و اما وصیتی به شما پدر و مادرم :
در ابتدا از شما می خواهم بنده حقیر را مورد عفو قرار دهید چون این حقیر نتوانستم آنچه وظیفۀ فرزندي بوده و در قبال والدین انجام دهم و از شما تشکر می کنم که مرا از کودکی آشنا به اسلام و عاشق اهل بیت(ع) نمودید . از شما می خواهم در فراق فرزندتان ناراحت نباشید . از این که این فیض الهی نصیب این خانواده شد خوشحال باشید چون بنده امانتی بیش در دست شما نبودم و به صاحب اصلی خود برگشته ام .
و اما شما برادران و خواهرانم ! از شما تمنا می کنم در کارهایتان خدا را نظاره گر ببینید . مواظب اعمال خود باشید که شهداء نظاره گر اعمال شمایند . برادر حقیرتان را حلال کنید .
خواهرانم ! از شما تمنا دارم در زندگی ، حضرت زینب(س) ، حضرت خدیجه(س) ، حضرت فاطمه(س) را الگوي خود قرار دهید . زینب وار زندگی کنید . از دوري برادرتان ناراحت نباشید . زینب(س) تحمل 72 شهید را کرد . مرا حلال کنید.
و اما مطلبی خدمت همسرانم و فرزندانم :
همسرانم ! از رفتن من از بین تان ناراحت نباشید . می دانم که جدایی تا اندازه اي سخت است اما در این راه باید صبر کرد . دوستدارم آن گونه که شایستۀ خداوندي است با هم برخورد نمایید تا موجب رضایت خدا قرار گیرد . اگر نتواسته ام آنچه شایستۀ وظیفۀ من و شما بود بجا آورم عذر می خواهم . مرا حلال کنید .
و اما شما فرزندانم ! اگر پدرتان برنگشت دوست دارم راهم را ادامه دهید و رهرو راه شهیدان باشید . نماز و دیگر واجبات را به نحو احسن انجام دهید . درس خود را به خوبی بخوانید تا در آینده بتوانید خدمتگزار واقعی براي اسلام باشید . با مردم برخورد نیکو داشته باشید . انفاق کنید در راه خدا .
... از یکایک اقوام و قوم و خویشان حلالیت می طلبم . اگر حقی به گردن من دارید حلال کنید . از یکایک شما التماس دعا دارم ...